مادر عزیز که جانم فدای تو قربان مهربانی و لطف و صفای تو
هرگز نشد محبت یاران و دوستان هم پایه محبت و لطف و وفای تو
مهرت برون نمیرود از سینهام که هست این سینه خانه تو و این دل سرای تو
تو گوهر یگانه دریای خلقتی که اندر جهان کسی نشناسد بهای تو
مدح تو واجب است ولی کیست آن کسی کاید برون ز عهده مدح و ثنای تو
ای مادر عزیز که جان داده ای مرا سهل است گر که جان بنمایم فدای تو
خشنودی تو مایه خشنودی خداست زیرا بود رضای خدا در رضای تو
هر بهره ای که بردهام از حُسن تربیت باشد ز فیض کوشش بی منتهای تو
تنها همان تویی که چو برخیزی از میان هرگز کسی دگر ننشیند به جای تو
گر جان خویش هم ز برایت فدا کنم کاری بزرگ نیست که باشد سزای تو
گر بود اختیار دو عالم به دست من میریختم تمام جهان را به پای تو
برچسب : نویسنده : javanansartao بازدید : 181